پیامبر اکرم(ص)همواره میفرمودند: «حسن(ع) گل خوشبوی من است.» و میفرمود: «پروردگارا! من او را دوست دارم، پس تو هم او را و هر که او را دوست دارد، دوست بدار.» و نیز میفرمود: «هر که مرا دوست دارد، باید او را دوست بدارد.»
به گزارش وبگاه هیئت رهروان حجت (عج) به نقل از خبرگزاری تسنیم، سخنان پیامبر اکرم که به تعبیر صریح قرآن «ما ینطق عن الهوی » است را نمیتوان و نباید مانند سخنان عادی ارزیابی کرد. اگر با عنایت به این مطلب، سخنان حضرت در مورد افراد و ازجمله خاندان والایشان را مورد دقت قرار دهیم، متوجه میشویم که این سخنان در واقع نه صرفا بیاناتی در مورد یک شخص و یک رابطه خصوصی بلکه تعیین شاخصها و علاماتی است برای مشخص نمودن مسیر و جهتگیری شایسته جامعه اسلامی بعد از پیامبر اکرم(ص).
در این مختصر از این منظر به گزیدهای از آنچه در مورد امام مجتبی(ع) در سخن و رفتار رسول خدا(ص) نقل شده می نگریم.
* نامگذاری
دقت در نحوه نامگذاری امام مجتبی(ع) میفهماند که پیامبر این موضوع بهظاهر ساده را به راهی برای شناساندن امام و امامت تبدیل نمودند:
نقل شده چون فاطمه (س) فرزندش حسن را به دنیا آورد، به پدرش علی(ع) عرض کرد: نامی برای او بگذار، علی(ع) فرمود: من چنان نیستم که در مورد نامگذاری او به رسول خدا پیشی گرفته و سبقت جویم. در این وقت رسول خدا(ص) بیامد و آن کودک را در پارچه زردی پیچیده، به نزد آنحضرت بردند. رو به علی(ع) کرده فرمود: آیا او را نامگذاری کردهای؟
عرض کرد: من در نامگذاری وی به شما پیشی نمیگرفتم!
رسول خدا(ص) فرمود: من هم در نامگذاری وی بر خدا سبقت نمیجویم!
در این وقتخدای تبارک و تعالی به جبرئیل وحی فرمود که برای محمد پسری متولد شده، به نزد وی برو و سلامش برسان و تبریک و تهنیت گوی و به وی بگو: بهراستی که علی نزد تو بهمنزله هارون است از موسی، پس او را به نام پسر هارون نام بنه!
جبرئیل از آسمان فرود آمد و از سوی خدای تعالی به وی تهنیت گفت و سپس اظهار داشت: خدای تبارک و تعالی تو را مامور کرده که او را به نام پسر هارون نام بگذاری. رسول خدا (ص) پرسید: نام پسر هارون چیست؟عرض کرد: «شبر». فرمود: زبان من عربی است؟ عرض کرد: نامش را «حسن» بگذار و رسول خدا(ص) او را حسن نامید...
در برابر این روایت، روایات دیگری هم در کتابهای علمای شیعه و اهل سنت آمده که چون حسن(ع) به دنیا آمد، علی (ع) او را «حرب» نامید و چون رسول خدا(ص) اطلاع یافت، به علی(ع) دستور داد آن نام را به «حسن» تغییر دهد...
و یا اینکه علی(ع) نام این نوزاد را «حمزه» گذارد و چون حسین به دنیا آمد نام او را «جعفر»گذارد و پس از آن رسول خدا(ص) علی(ع) راطلبیده و به او فرمود: به من دستور داده شده که نام این فرزند خود را تغییر دهم، سپس به علی(ع) دستور داد که نام آن دو را «حسن» و «حسین» بگذارد و علی(ع) نیز به دستور آنحضرت عمل کرد...
ولی همانگونه که صاحب کشف الغمه گفته است، این مطلب بعید به نظر میرسد و خلاف مشهور و ضعیف است و مشهور همان است که در روایت بالا ذکر شد و باقر شریف در کتاب حیاة الحسن اینگونه روایات را از موضوعات و جعلیات دانسته و دلیلهایی بر این مطلب ذکر کرده که بهتر استبرای اطلاع بیشتر به همان کتاب مراجعه نمایید.
و در روایات بسیاری از طریق اهل سنت آمده که این دو نام شریف «حسن» و «حسین» در جاهلیت سابقه نداشته و از نامهای بهشتی است و متن یکی از آن روایات که طبری در کتاب ذخائر العقبی روایت کرده، اینگونه است که عمرانبن سلیمان گفته: «الحسن و الحسین اسمان من اسماء اهل الجنة، ما سمیت بهما فی الجاهلیة» (حسن و حسین دو نام از نامهای اهل بهشت است که در زمان جاهلیت سابقه نداشته است)
* اظهار علاقه پیامبر اکرم(ص)
شیفتگی و علاقه زیاد پیامبر اکرم(ص) به امام حسن(ع) به اندازهای بود که در زمان زندگانی ایشان، همه مردم جایگاه وارسته امام حسن(ع) را میشناختند. پیامبر بسیار میفرمود: «حسن از من و من از اویم. هر کس او را دوست بدارد، خدا دوستش خواهد داشت». پیامبر(ص) همواره امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را بر دوش خود سوار میکرد و میفرمود: «به خدا قسم شما دو نفر (حسن و حسین) را گرامی میدارم، زیرا خدا شما را گرامی داشته است.»
و نیز همواره میفرمود: «حسن(ع) گل خوشبوی من است.» و میفرمود: «پروردگارا! من او را دوست دارم، پس تو هم او را و هر که او را دوست دارد، دوست بدار.» و نیز میفرمود: «هر که مرا دوست دارد، باید او را دوست بدارد.»
ابراز محبت پیامبر(ص) نسبت به امام حسن(ع) تا جایی بود که همواره مردم او را در آغوش پیامبر میدیدند. گاهی که پیامبر بالای منبر مشغول سخنرانی بودند. با دیدن امام حسن(ع) سخنانشان را قطع می کرد و از منبر به پایین میآمد. سپس او را در آغوش میگرفت و به او محبت و مهرورزی میکرد. همواره او رابوسید و سه مرتبه این سخن را تکرار میکرد: «خداوندا! من او را دوست دارم و هر که او را دوست بدارد نیز دوست خواهم داشت.»
روزی در نماز جماعت، پیامبر(ص) به سجده رفت و سجده را طولانی کرد تا جاییکه بعضی از نمازگزاران شگفتزده شدند. وقتی نماز تمام شد، از ایشان پرسیدند: «ای رسول خدا! سجده را بهاندازهای طولانی کردید که ما فکر کردیم در سجده بر شما وحی نازل شده است.» پیامبر(ص) فرمود: «خیر! وحی بر من نازل نشد، ولی فرزندم حسن(ع) بر دوش من رفته بود و من میخواستم او خود پایین بیاید. از همینرو، صبر کردم و سجدهام طولانی شد.»
این ابراز محبت تا جایی بود که گاه تعجب دیگران را برمیانگیخت و از خود میپرسیدند چرا پیامبر(ص) این اندازه حسن(ع) و برادرش حسین(ع) را دوست میدارد. این در حالی است که پیامبر جز حسن و حسین(ع)، نوههای دیگری نیز داشتند، ولی به آنها این اندازه علاقه نشان نمیدادند! پیامبر(ص) در پاسخ پرسشکنندگان میفرمود: «این دو (حسن و حسین علیهما السلام) دو گل خوشبوی من در دنیا هستند.»
بارها در کوچههای مدینه پیامبر(ص) را میدیدند که حسن(ع) را بر دوش راست و حسین(ع) را بر دوش چپ خود سوار کرده بود. ابوبکر حضرت را دید و گفت: «ای رسول خدا! بردن هر دوی آنها برای شما دشوار است. یکی از آنها را به من بدهید.» پیامبر(ص) فرمود: «هم مرکب آنها مرکب خوبی است و هم خود این دو خوب سوارکارانی هستند. البته پدرشان از این دو بهتر و برتر است.» سپس فرمود: «مسلمانان! آیا شما را به کسیکه جدّ و جدّهاش بهترین مردماند، سفارش بکنم!» گفتند: «آری!» پیامبر(ص) فرمود: «حسن و حسین علیهما السلام که جدشان آخرین پیامبران و جدهشان حضرت خدیجه سلام الله علیها دختر خویلد بانوی زنان بهشت است.» دوباره فرمود: «بگویم چه کسی پدر و مادرش بهترین بندگان خدا هستند؟» گفتند: «بلی!» فرمود: «حسن و حسین علیهما السلام که پدرشان علیبن ابیطالب و مادرشان فاطمه سلام الله علیها دختر پیامبر است.» باز پرسید: «آیا شما را به کسیکه عمه و عمویشان بهترین مردم هستند سفارش بکنم؟» گفتند: «بلی یا رسولالله!» فرمود: «حسن و حسین علیهما السلام عمویشان جعفربن ابیطالب و عمهشان امّهانی دختر ابیطالب است.» سپس پرسید: «آی مردم! آیا میخواهید بدانید خاله و دایی چه کسانی از همه بهترند؟» عرض کردند: «بلی!» فرمود: «حسن و حسین علیهما السلام داییشان قاسم پسر رسول خدا و خالهشان زینب دختر رسول خداست.»
آنگاه دست به دعا برداشت و فرمود: «خداوندا! تو میدانی که حسن و حسین علیهما السلام بهشتیاند. پدرشان در بهشت، مادرشان در بهشت، جد و جدهشان در بهشت، عمه و عمویشان در بهشت و خاله و داییشان در بهشت هستند. پس هر کس آن دو را دوست دارد، بهشتی و هر کس دوستداران آنها را هم دوست بدارد، بهشتی است.»
* سخنان پیامبر در مورد امام حسن مجتبی (ع)
حضرت محمد(ص) در شأن امام حسن مجتبی(ع) فرمود: «لو کان العقل رجلا لکان الحسن»؛ اگر عقل، خود را بهصورت مردی نشان دهد، آن مرد، حسن(ع) است.
و نیز درباره امام حسن(ع) فرمود: «إبْنِی وَ ثَمَرةُ فُؤادِی مَنْ آذی هذا فَقَدْ آذانیِ وَ مَن آذانیِ فَقَدْ آذَی الله»؛ (حسن) فرزند و میوه دل من است هرکس او را بیازارد مرا آزرده و هرکه مرا بیازارد خدا را آزرده است.
امیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید: رسولالله(ص) بر ما وارد شد، دست حسنم را گرفت و او را به سینه خویش چسبانید و فرمود: «بِأبِی اَنْتَ وَ اُمَّی مَنْ أحَبَّنی فَلْیُحِبُّ هذا»؛ پدرم و مادرم فدای تو باد! هرکه مرا دوست دارد این (حسنم) را نیز دوست بدارد.
امام حسن مجتبی(ع) نقل کردند پیامبر اکرم(ص) به علی(ع) فرمود: آنچه را بر تو املا میکنم، بنویس. علی عرض کرد: یا رسولالله! بیم داری چیزی را فراموش کنم؟
پیامبر(ص) فرمود: از فراموشی تو نمیترسم، من به درگاه خداوند دعا کردهام که حافظه تو را قوی گرداند و از فراموشی بر کنارت دارد، لیکن برای شریکهای خود بنویس.
علی(ع) عرض کرد: شریکان من چه کسانی هستند یا رسولالله؟ فرمود: آن فرزندان تو که امامند، به برکت وجود آنهاست که بر امّت من باران میبارد و در پرتو وجود آنها دعایشان مستجاب میگردد و خداوند بهسبب آنها بلا از امّت میگرداند و به برکت وجود آنها از آسمان رحمت میبارد و این نخستین ایشان است و با دست به حسنبنعلی(ع) اشاره کرد، سپس به حسین(ع) اشاره کرد و فرمود: فرزندان او که امامند.
متن حدیث:
امام حسن(ع): قالَ رَسولُالله(ص) لِأَمیرِالمُؤمِنینَ(ع): اُکتُب ما اُملی عَلَیکَ، فَقالَ: یا نَبِیَالله، أتَخافُ عَلَیَ النِّسیانَ؟ قالَ صلی الله علیه و آله: لَستُ أخافُ عَلَیکَ النِّسیانَ، و قَد دَعَوتُ الله َ لَکَ أن یُحَفِّظَکَ و لا یُنسِیَکَ، ولکِنِ اکتُب لِشُرَکائِکَ. قالَ: قُلتُ: ومَن شُرَکائی یا نَبِیَاللهِ؟ قالَ: الأَئِمَّةُ مِن وُلدِکَ، بِهِم تُسقی اُمَّتِی الغَیثَ و بِهِم یُستَجابُ دُعاؤُهُم و بِهِم یَصرِفُ الله ُ عَنهُمُ البَلاءَ و بِهِم یُنزِلُ الرَّحمَةَ مِنَ السَّماءِ و هذا أوَّلُهُم و أومَأَ بِیَدِهِ إلَی الحَسَنِبنِ عَلِیِّ علیهماالسلام، ثُمَ أومَأَ بِیَدِهِ إلَی الحُسَینِ(ع)، ثُمَ قالَ: الأَئِمَّةُ مِن وُلدِهِ.