حبیب احمدزاده در یادداشتی با اشاره به سخنان شرمآور مایک پمپئو مینویسد: بهیاد زمانه رئیسعلی دلواری افتادم و کسانی که بهعلت اشتباهات و حتی خود فروختگی مسئولین دولت قاجار، غرق در تردید در مقابله با اشغال ایران و بوشهر بهدست امپراطوری بریتانیا بودند.
چند روز پیش آقای پمپئو با سخنانی شرمآور انگار که با مردم ژاپن اشغال شده در جنگ دوم صحبت میکنند، مردم ایران را مخاطب قرار دادند. به یاد زمانه رئیسعلی دلواری افتادم و کسانی که بهعلت اشتباهات و حتی خود فروختگی مسئولین دولت قاجار، غرق در تردید در مقابله با اشغال ایران و بوشهر بهدست امپراطوری فخیمه بریتانیا بودند. بعضی دیگر هم که از آن سوی آبها به بهانههای مختلف همراه با نیروهای متجاوز از کشتیهای جنگی دشمن پیاده و خاک و ملتشان را هدف قرار میدادند.
حال در این اوضاع و احوال ما چه میکردیم؟ با تمام دلخوریها با رئیسعلیها و در کنارشان بودیم و یا بمانند آن اندک جماعت، برای تنبلیها و دلخوریهایمان، فلسفه همراهی با دشمنان همیشگی این آب و خاک را برمیگزیدیم؟
نامه تاریخی رئیسعلی را در جواب غیر مستقیم به رئیس سابق سیا و وزیرخارجه فعلی ترامپ میگذارم، که چگونه این رادمرد راه را برای همیشهمان مشخص میکند.
{ نامه رئیس علی دلواری به شیخ محمدحسین برازجانی، 11جمادی الاولی1333 ه.ق }
در بحبوحه تهدیدات انگلیس به اشغال بوشهر در جنگ اول جهانی:
قربان حضور باهر النورت گردم. ای به فدای همت و غیرت و شجاعتت گردم. میدانم که مردم در این کار [مقصود مدافعه از خاک وطن است] چندان مساعدت و همراهی نمیکنند و بنده هم پابست کردهام که نظرم به سوی ایشان است. هر آیینه پای حضرت مستطاب عالی و امید از آن وجود مبارک که در حقیقت مجسمه شرف و وطن و اسلام خواهی است نداشتم. هر آیینه تا حال پروانهوار خود را فدای ملت و وطن و اسلامیت کرده بودم.
همین قدر اطمینان از حضرت مستطاب عالی دارم که روز مضائق [روز سختیها] از خط بیرون نمیروید [کنایه از این است که در سختیها با ما هستید] و جان را ناقابل میدانید نه مانند اشخاص راحت طلب تنبل، راحتی این دنیای فانی را به هیچ نمیشمارید. قربانت گردم درجه بهشت پیدا کردن و شربت شهادت را داوطلبانه خواستن باید همتی عالی و عزمی راسخ داشت و بهای درجه عالی و نعیم اخروی و نام نیک ابدی به غیر از جان شیرین نیست. نه آن که مرعوبانه طرف مقابل مثل گربه مومور کرد مثل موش بروند این گونه احساسات قابل همدردی با اسلام و وطن نیست و در تاریخ دنیا چنین اشخاص را ننگ عالم انسانیت دانستهاند. امروز روزی است که هر کس ادعای شرف و اسلامیت و وطن پرستی دارد باید امتحان داده از بوته امتحان بی غل و غش به در آید.
چنانچه عقلا فرمودهاند:
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد
انگلیسها انتشار میدهند که فلانی حمایت به قونسول جرمن دارد. به حول و قوه خداوندی از هیچ کس اندیشه و باک ندارم. میخواهند به تشر بنده را بترسانند، کما این که تلگراف تهدیدآمیز به حضرت مستطاب عالی کرده بودند. در حقیقت جوابی که از طرف ذی شرف در جواب تلگراف ایشان صادر شده بود، به قدری مشعوف شدم که خداوند عالم حد آن را میداند. همین جواب بود که فرمودهاید. آفرین، آفرین، آفرین خدا بر شما باد. شایسته است که عموم اهالی فارس و خلیج به داشتن وجد مبارکی مثل حضرت عالی که در این مواقع این گونه جواب قانونی دندانشکن به اجانب دادهاید، فخر و مباهات نمایند. خدایت در همه حال از بلا نگه دارد. استدعا دارم یک ذره فروگذاری نفرمایید. اگر از مردم مأیوس شدهاید که همراهی ندارید، اجازه بفرمایید تا خودم هنگامه بلند کنم و دست به کار شوم.
قربانت شوم، هر آیینه خودمان دست به کار شده بودیم الان بصره خالی شده بود و در شمار مجاهدین محسوب بودیم. به بوشهر هم نمیتوانند اردو پیاده کنند، در صورتی که خودمان نزدیک و مواظب آنها باشیم، چرا که بنده به خوبی اینها را [انگلیسیها] میشناسم. هر آیینه فی الجمله حملهای به عساکر[سربازان] ایشان در قلعه بهمنی شده بود، الان بصره خالی بود [از] قوه و مخارج از بوشهر جهت آنها حمل میشود. اگر خودمان به همین حالت باقی بمانیم، مسلم است که هیچ کاری نمیکنیم و هیچ حمایتی به علمای عراق هم نکردهایم و در آینده نام خودمان را به بی حسی و بیدیانتی ثبت تاریخ دنیا خواهیم دید. کسی که حکم جنگ از علماء دیده باشد و حکم امام باشد و جنگ نکند، بهانه آن چیست؟
الان در کربلا و نجف جنگ است، تمام علماء و پیشوایان دین ما در جهاد آب چشمان خود میخورند و امیدهای کلی از ماها داشتند که خیال میکردند به ورود حکم تمام اهل دشتستان و تنگستان دست به کار میشوند. الحمدلله از این طرف هم مأیوس شدند [منظور از الحمدلله یعنی متأسفانه از منطقه جنوب کسی همکاری با علمای نجف و کربلا نکرد.] چنانچه تا به حال خدمت آقای حاج سید غلام حسین [از علمای دشتی مقیم بوشهر] 10 عریضه عرض کردهام جانب خدا به کلی جواب نکردهاند. همین قدر با خود خیال کردم که بنی هاشم در مدینه بسیار باقیماند جز حضرت سیدالشهداء که به تنهایی در صحرای کربلا با لب تشنه شهیدش کردند. در کوفه حبیب بن مظاهر به تنهایی به یاری آن امام مظلوم حرکت کرد.
قربانت آخر کار؛ همین طور می بینم هفتصد تفنگچی سوای دستگاه زائر خضرخان [اهرمی] حاضر و آماده است که اینها از بنده دور نیستند. هر وقت بخواهیم تمام حاضر و مستعد میباشند. خوب ملاحظه فرمایید، روزی بهتر از امروز برای اهالی ایران فراهم نمییابند. یک طرف دولت آلمان، یک طرف دولت اتریش، عثمانی چه کارها بر سر انگلیس و روس و فرانسه آوردهاند. دیگر انگلیس چه عضوی [چه اعتباری] دارد که ماها باید از آنها بترسیم و از این طرف هم حکم محکم علمای اعلام بر وجوب جهاد البته خدا با ماست و فتح و نصرت نصیب جیش [سپاه]اسلام خواهد بود.
در خانه نشستن خودمان و راحت طلبیدن، تمام وسوسه شیطان میباشد. مستحق آن نیستیم که خدا و رسول را از خود خشنود سازیم. روس و انگلیس حق دارند اگر خودمان هیچ کاری نکنیم و آسوده بنشینیم، چرا که همه نوع احترام به بقعه مقدس امام ثامن در شمال و[هتک] احترام به منبر سیدالشهداء در جنوب کردند. در بمباران دلبار(به دلوارف دلبار هم میگفتند)کارهای خوب کردند. تف به ما، تف به ما. قربانت بروم، هوش ندارم [یعنی حضور ذهن ندارم] که شرح حالات به درستی عرض نمایم و مصدع زیاده از این نمیشوم. خیلی میل به دستبوسی و زیارتت دارم نمیدانم به چه قسم به این آرزو نایل شوم.
«از خداوند جلی توفیق میخواهد علی»
_____________
مطالب مرتبط:
- درخت سبزی که ثمرش سمّی بود!
- دوباره آمده ام برای نفاق، برای داعش!!!
- در کنار همیم با کاشفان عورت!!!
- تندرو و افراطی ها را بیشتر بشناسید
- عده ای از بین خودمان!
و سلام بر شما