وصیت نامه پاسدار شهید ابراهیم درمانده
نام پدر: عبدالرضا | نام مادر: خیری
محل تولد: بردخون | تاریخ تولد: 1346/03/09
تحصیلات: اول راهنمایی | وضعیت اشتغال: پاسدار
محل شهادت: آبادان-عملیات کربلای4 | تاریخ شهادت: 1365/10/04
مسئولیت هنگام شهادت: قایقران | محل دفن: گلزار شهدا بردخون
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر مومنین و مسلمین و پیکارگران صحنه ی حق و سلام بر شهیدان به خون غلتیده اسلام و بر مهدی مولا و نائب برحقش امام خمینی،روح خدا.
ما یا پیروز می شویم یا شهید می شویم و در هر دو حال پیروزیم. مابه گفته امام خود یا پیروزی و نصرت کسب می کنیم ،یابه فیض شهادت می رسیم،پس ما همیشه پیروزیم وشکست نداریم؛ شکست برای دشمن ماست.
حال که من در راه خدا شهید شدم و به آرزوی خودم رسیدم خدا را شکر کنید. شما نیز،ای مادر گرامیم خدا را شکر کن که من در راه خدا شهید شدم نه در راه چیز دیگر.
(الهی رضا برضائک و تسلیما لامرک لامعبود سواک)
پروردگارا راضی هستم به رضای تو و تسلیم هستم درمقابل امر تو،ای معبود من!
خدایا! بنده گنهکار تو هستم و جز تو کسی ندارم که توانایی بخشش مرا داشته باشد، پس مرا ببخش...
خدایا همچنان که توفیق پیدا کردن راه حق و راه درست را به من عطا کردی،به من توفیق شهادت نیز عطا فرما.
«کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا»
در آن زمان که امام حسین(ع) بار رهبری امت را بر دوش داشت و در این زمان خمینی کبیر رهبری امت مسلمان را بر دوش می کشد. هر دو برای حق و آزادی و اسلام قیام کردند.
آری ، خمینی عزیز، بت شکن زمان، علی وار و حسین گونه قیام و مبارزه می کند. پس: مردم مسلمان و انقلابی بردخون و کشور عزیزم و جهان، از شما می خواهم تا جان در بدن دارید یاریش کنید و از حریم اسلام دفاع کنید.
ای منافقین کوردل و از خدا بی خبر! بس کنید. تا کی می خواهید در مقابل ملت مسلمان و انقلابی ایران که همچون کوهی عظیم واستوار هستند، بایستید؟ هرگز شما تاب مقاومت نخواهید آورد. تا کی می خواهید نیروی خود را به نفع آمریکا و شوروی و دیگر ابر قدرت ها هدر دهید. بیایید یاور رهبر و یار مردم باشید. بیایید به اسلام و جمیع مسلمین بپیوندید.
سخنی با آشنایان دارم.
از آن اشتباهاتی که کردم و موجب ناراحتی شما و خداوند شدم ،مرا ببخشید و برایم طلب آمرزش کرده و حلالم کنید.
ای مادر و ای برادرانم![همان گونه که ذکر شد پدر شهید، دو سال قبل از شهادت وی از دنیا رفته بود.] مرا ببخشید و حلالم کنید و هرگز ناراحت حال من نباشید و گریه نکنید و تمام آشنایان را از گریه کردن باز دارید و همچون کوهی عظیم و استوار بایستید تا تیری دردل منافقان و آمریکا صفتان باشد. این را بدانید که من به آرزوی خود رسیده و در پیشگاه خداوند، سربلند می باشم. این جان خود را دادم و چیز دیگری ندارم .ای مادر گرامیم! یک پرچم سرخ به یاد محاسن خونین حسین بن علی (ع) برسر قبرم نصب کنید مراسم ختم مرا بسیار ساده و کم خرج بگیرید و هزینه آن را (برای کمک) به جبهه بدهید.
جنازه مرا به زادگاهم بردخون ببرید و پهلوی برادر «شهید حیدربردستانی » دفن کنید.[تعبیر شهید یوسف بردستانی این بود که «درمانده جای مرا گرفت».(رجوع کنید به آخرین دست نوشته شهید یوسف بردستانی در همین کتاب)] هرشب جمعه برسر قبرم بیایید ودعا و قرآن برایم بخوانید، شاید خداوند مرا مورد رحمت خود قرار دهد.
خدایا تا از من راضی نشده ای مرا از دنیا مبر.[از شهید ابراهیم درمانده دو وصیتنامه دیگر هم به خط خودش باقی است که یکی را در تاریخ 1361/09/20 و دیگری را در تاریخ 1362/04/23 نوشته است.]
والسلام _ ابراهیم درمانده
برگرفته از: کتاب به دریا پیوستگان - اثری از استاد مجید عابدی - ص133 تا 135